غنچه از خواب پرید
و گلی تازه به دنیا آمد.
خار خندید و به گل گفت: سلام
و جوابی نشنید.
خار رنجید ولی هیچ نگفت،
صبح فردا که رسید،
خار با شبنمی از خواب پرید،
گل صمیمانه به او گفت: سلام.
ساعتی چند گذشت،
گل چه زیبا شده بود.
دست بی رحمی آمد نزدیک...
گل سراسیمه ز وحشت افسرد...
و برفت خار در آن دست پلید...
و
#گل از مرگ رهید...
7 امتیاز + /
0 امتیاز - 1392/03/11 - 16:55 در
طبيعت